زير درخت انار...


سکوتی به وسعت دلتنگی...

ღ♣ஜ♫●•▪Lovely●•▪♫ஜ♣ღ

ليلي زير درخت انار نشست.

درخت انار عاشق شد.گل داد سرخ سرخ.

گلها انار شد داغ داغ.هر اناري هزار تا دانه داشت.

دانه ها عاشق بودند.دانه ها توي انار جا نمي شدند.

انار كوچك بود.دانه ها تركيدند.انار ترك برداشت.

خون انار روي دست ليلي چكيد.

ليلي انار ترك خورده را از شاخه چيد.مجنون به ليلي اش رسيد.

خدا گفت : راز رسيدن فقط همين بود.

كافي است انار دلت ترك بخورد.

 



نظرات شما عزیزان:

silence girl
ساعت16:23---12 مرداد 1391
نوشته ی خوشملی بود!دوسش دارم!
آپ کردم سر بزنید!خوشحال میشم!


فرشته هفت آسمان
ساعت22:51---11 مرداد 1391
سلام گلم....بازم خیلی مطالبت خوشکل بود..حتما بیا وبم..پاسخ:سلام دوست خوب...مرسی به وبمون سر زدی...باشه ماهم میایم...بازم منتظرتیم..

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:,ساعت 5:36 PM توسط GhazaleH & ReyhaneH| |


Power By: LoxBlog.Com